– مقدمه
معماری مدرن متعالی و یا به عبارتی اوج معماری مدرن در بین دو جنگ جهانی اول و دوم، یعنی عمدتاً در دو دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی، در اروپا و امریکا مطرح بود. در دوره معماری مدرن اولیه، کماکان سبکهای تاریخگرایی همچون نئوکلاسیک، رومانتیک و بالاخص التقاطی به عنوان سبکهای مهم و رایج در غرب حائز اهمیت بودند. همچنان که در مقاله مربوط به معماری مدرن اولیه عنوان شد، مکتب شیکاگو بعد از یک دوره نسبتاً کوتاه ۲۰ ساله، در مقابل سبکهای تاریخگرایی نتوانست دوام بیاورد. نهضت هنر نو نیز در اروپا بدون رقیب نبود و بسیاری از ساختمانهای مهم به سبکهای مختلف تاریخی در اروپا همچنان احداث میشد.
ولی با پایان جنگ جهانی اول و نیاز شدید به ترمیم خرابیهای جنگ و تولید انبوه ساختمان، گرایش به سمت معماری مدرن افزایش یافت. لذا استفاده از تکنولوژی روز، مصالح مدرن، پیشساختگی، عملکردگرایی و دوری از سبکهای تاریخی مورد توجه قرار گرفت. در این دوره، معماری مدرن به عنوان تنها سبک مهم و آوانگارد در غرب مطرح شد و دامنه نفوذ آن به صورت یک سبک جهانی، در اقصی نقاط گیتی گسترش یافت.
2- سبک بینالملل
شاخصترین سبک معماری مدرن متعالی، سبک بینالملل است. سه تن از منادیان اصلی معماری مدرن متعالی به نامهای لوکوربوزیه، والتر گروپیوس و میس وندهرو، عمده طرحها و نظرات خود را در چارچوب این سبک ارائه کردهاند. لفظ بینالملل در معماری برای اولین بار توسط والتر گروپیوس برای کتابی به نام معماری بینالملل که او برای مدرسه باهاس در سال ۱۹۲۵ ویرایش کرده بود، مورد استفاده قرار گرفت. ولی مصطلح شدن این لفظ مربوط به اوایل دهه ۱۹۳۰ است.
در سال ۱۹۳۲م. (۱۳۱۱ ه.ش.) نمایشگاهی در موزه هنرهای مدرن در شهر نیویورک به نام “سبک بینالملل” توسط هنری راسل هیچکاک و فیلیپ جانسون برگزار شد.
از جمله ساختمانهای که در این نمایشگاه به عنوان نمادهای سبک بینالملل عرضه شد، میتوان از مدرسه باهاس در المان (۱۹۲6 م.) توسط والتر گروپیوس، پاویون آلمان در بارسلون (۱۹۲۹م.) توسط میس ونده رو، خانه لاول در امریکا (۱۹۲۹م.) توسط ریچارد نوترا و ویلا ساوا در فرانسه (۱۹۳۰م.) توسط لوکوربوزیه نام برد. پس از پایان نمایشگاه، کتابی با نام سبک بینالملل، توسط هیچکاک و جانسون منتشر و اصول و مشخصات این سبک در آن تدوین شد.
بناهای به نمایش گذارده شده در این نمایشگاه عمدتاً به صورت مکعبمستطیلهایی ساده و بیپیرایه و با بامهای مسطح بودند. رجعت به معماری و نمادهای تاریخی در این بناها مشاهده نمیشد وعاری از هر گونه تزئینات و آرایههای تاریخی بودند.
ترکیب احجام و اجزاء نماها در ساختمانهای تاریخی معمولاً به صورت متقارن هستند ولی در ترکیب بخشهای ساختمانها در این سبک، بعضاً تعادل (Balance) جایگزین تقارن (Symmetry) شده بود. منظور از تعادل آن است که المانها و جزئیات در ترکیب کلی ساختمان و یا دو سمت نمای آن، به یک اندازه و یا به عبارتی هم وزن هستند.
استفاده از مصالح مدرن مانند بتن، فلز و بالاخص شیشه با سطوح وسیع، وجهی غالب در این بناها داشت.
به لحاظ استفاده از سازه و مصالح مدرن در ساختمانهای این سبک، احجام مکعبشکل با پوشش بتن، فلز و شیشه و استفاده از خطوط مستقیم و کشیده ملاحظه میشد.
به جهت دهانههای وسیعی که با تیرهای فلزی و بتنی میتوان پوشش داد، در بسیاری از موارد و خصوصاً برای ساختمانهای کوتاهمرتبه، تقسیمات افقی نما شاخص است و تأکید بر خطوط افقی مستقیم بود.
براساس مباحث کتاب فوقالذكر، خصوصیات شاخص این سبک به شرح زیر است:سبک بینالملل واجد خصوصیت جهانشمول بود و به سرزمین و یا فرهنگ خاصی وابستگی نداشت. اصول نظری و کالبدی این سبک میتواند در هر منطقهای به صورت یکسان و همگون شکل گیرد.
توجه به ویژگیهای فرهنگی، تاریخی و یا اقلیمی در سرزمینهای مختلف، در طرح ساختمانهای این سبک مشاهده نمیشود، همانگونه که تولیدات صنعتی مانند اتومبیل، هواپیما، يخچال، رادیو و دیگر مصنوعات مدرن فاقد خصوصیات منطقهای هستند.
همان رادیویی که در پایتختهای اروپایی مورد استفاده قرار میگیرد، میتواند در روستاهای افریقایی نیز مورد استفاده باشد. تأثیر سبک بینالملل بر معماری جهان بسیار گسترده بود و تا به امروز ادامه دارد.
- نمایش حجم به جای جرم؛
- تأکید بر روی تعادل به جای تقارن؛
- عدم استفاده از تزئینات الحاقی؛
- عدم رجعت به تاریخ و گذشته؛
- عدم وابستگی به سرزمین و یا فرهنگی خاص؛
- استفاده از هندسه اقلیدسی؛
- استفاده از مصالح و فناوری مدرن؛
- بام مسطح.
معماری مدرن متعالی به طور کلی و سبک بین الملل به طور اخص، ریشه در عصر روشنگری و انقلاب صنعتی در قرن هجدهم دارد. خاستگاه تفکر منطقی و خردگرا و عملکردگرایی که از وجوه بارز معماری مدرن و سبک بینالملل است، قرن هجدهم اروپا است. بدون وجود بستر خردباوری و تولیدات صنعتی مدرن، امکان شکلگیری این گونه جدید معماری میسر نبود.
این بنا را میتوان اولین ساختمان سبک بینالملل نامید. سطوح خارجی این ساختمان مکعبشکل، با دیوارهای شیشهای پوشش داده شده و دیوارهای غیرباربر نماد اصلی ساختمان بود. در این ساختمان، همچون سایر ساختمانهای گروپیوس، از هیچگونه تزئینات استفاده نشده بود بلکه مصالح و فناوری مدرن و عملکرد بنا، زیبایی ساختمان را شکل داده بود.
همچون فرم هواپیما که زیبایی آن، عملکرد بلندشدن از سطح زمین است.اگرچه واژه سبک بینالملل در سال ۱۹۳۲ مصطلح شد، ولی باید الگوی اولیه آن را در کارهای والتر گروپیوس در دهه ۱۹۱۰ در آلمان مشاهده کرد.
کارخانه کفش فاگوس در سال ۱۹۱۱ که توسط گروپیوس و آدولف مهیر طراحی شد، به صورت مکعبمستطیلی از شیشه، آهن و آجر است. عملکردهای ساختمان مانند کارگاه تولید کفش و راهپله، از بیرون نمایان است. بدین صورت، نمادهای جدید، جایگزین آرایهها و نمادهای تاریخی شدهاند.
این ایده عملکردگرایی و زیبایی مدرن در طرح دیگر این دو در نمایشگاه ورکبوند (Werkbund) در شهر کلن آلمان در سال ۱۹۱4، برای یک ساختمان اداری و کارخانه نمونه، مجدداً به صورت هنرمندانهای به نمایش گذارده شد. جمعیت هنری ورکبوند که در سال 1907 در مونیخ تأسیس شد را میتوان قلب هنر آلمان نامید. برگزاری نمایشگاههای هنری و صنعتی از جمله اهداف ورکبوند بود. این جمعیت هنری تأثیر بسزایی در پیشبرد معماری مدرن متعالی در آلمان داشت.
مباحث و طرحهای ارائه شده در نمایشگاه سبک بینالملل، مدرسه باهاس، کتابها و ساختمانهای لوکوربوزیه، کنگرههای بینالمللی معماری مدرن متعالی و همچنین ایدهها و طرحهای سایر سبکهای مدرن در ابتدای قرن بیستم، جملگی در پدید آمدن و توسعه سبک بینالملل حائز اهمیت بودند.
2-1- مدرسه باهاس
در سال ۱۹۰6 در شهر ويمار آلمان، مدرسه هنرها و صنایعدستی به ریاست هنری وان دو ولد تأسیس شد. وی بلژیکی بود و در ابتدا به نقاشی علاقه داشت.
در سال ۱۸۹۰ وان دو ولد تحت تأثیر ویلیام موریس (از پایهگذاران مکتب هنرها و صنایعدستی) و جان راسکین به معماری و طراحی داخلی رو آورد.
سپس او سبک هنر نو را، که سبک رایج بود، انتخاب کرد. او در سال ۱۸۸۵ مغازه هنر نو را در پاریس طراحی کرد. در سال ۱۸۹۷ از بروکسل به برلین رفت. از سال ۱۹۰6 تا ۱۹۱۹ رئیس مدرسه هنرها و صنایعدستی در ویمار بود.
او معتقد بود که دروس به جای آتلیه، باید در کارگاه و به صورت عمل تدریس شود. از نظر او، کارگاه و تولید دستی مهم بود.
وان دو ولد در سال ۱۹۱۹، والتر گروپیوس را به جای خود به عنوان رئیس مدرسه معرفی کرد. گروپیوس در این سال مدرسه را تغییر سازمان داد و نام آن را باهاس (خانه معمار) گذاشت. در این مدرسه، هنرمندان و معماران با هم کار میکردند و تحت تأثیر موریس و اکسپرسیونیستها، صنایعدستی در مدرسه تدریس میشد.معماری مدرن متعالی /معماری مدرن متعالی
بعد از جنگ جهانی اول، مدرسه بیشتر به سمت طراحی صنعتی و فرمهای مکعبشکل ساده گرایش یافت. در سال ۱۹۲4، گروپیوس در یک یادداشت به نام “هنر و تکنولوژی – یک وحدت جديد” اعلام موضع کرد و در آن تفکر و بینش غالب در مدرسه را تبیین نمود. او تکنولوژی را یک موضوع مستقل از مقوله هنر نمیدانست و بر این نظر بود که در تکنولوژی و تولیدات صنعتی، زیبایی و هنر وجود دارد.
لذا در این مدرسه، از مصالح مدرن و طرحهای تولیدات صنعتی، به دور از هرگونه تزئینات و تنها با نمایش عملکرد ذاتی مصالح، در طراحی ساختمان استفاده میشد.
از نظر گروپیوس و سایر همفکران او، زیبایی مصنوعات مدرن در عملکرد است. زیبایی هواپیما در پرواز، لوکوموتیو در حرکت بر روی ریل و دستگیره در باز کردن در است.
در همین سال گروپیوس به لحاظ فشارهای سیاسی مجبور شد که مدرسه را به شهر دسوا منتقل کند. او در این شهر در سالهای ۱۹۲5- ۱۹۲6 ساختمان مدرسه باهاس را طراحی و اجرا کرد.
بر سر در این مدرسه عبارت “فرم تابع عملکرد” نصب شد که نشانه اهمیت عملکردگرایی و توجه به عملکرد فرم بود. چنانکه وی مینویسد: “یک ساختمان مدرن باید به دور از هرگونه تحریفهای زائد و بیمورد و هرگونه تزئینات و جزییگرایی باشد و جهان مکانیکی و جابهجایی سریع معاصر را منعکس کند.” گروپیوس عملکردهای مختلف مدرسه، همچون کلاسهای درس، دفاتر آموزش، خوابگاه دانشجویان و کارگاهها را در ساختمانهایی با کالبدهای متفاوت جای داد.
در سال ۱۹۲6، گروه معماری تأسیس شد و هانس مهیر، معمار سوئدی، به ریاست آن انتخاب شد. گروپیوس در سال ۱۹۲۷ از ریاست مدرسه کنار رفت و هانس مهیر را به جای خود پیشنهاد کرد.
مهیر پس از انتصاب، گروه معماری را سازماندهی کرد. ولی او به دلایل سیاسی در سال ۱۹۳۰ بر کنار شد. به جای وی، میس وندهرو به ریاست انتخاب شد. او نیز در سال ۱۹۳۲ به دلیل توسعه نفوذ نازیها برکنار و مدرسه تعطیل شد. میس مدرسه را به برلین منتقل کرد ولی نازیها مدرسه باهاس را در سال ۱۹۳۳ به طور کل تعطیل کردند.
نازیها علاقه به یک معماری باعظمت و جاودانه، همچون معماری نئوکلاسیک داشتند و تمامی فعالیتهای هنری و روشنفکری میبایست که تحت نظر آنها صورت میگرفت. لذا عقاید مدرن و متمایل به چپ مدیریت مدرسه باهاس نمیتوانست جایی در حکومت نازیها داشته باشد.
باهاس یکی از مهمترین مدارس هنری در دهه ۱۹۲۰ و اولین مدرسه معماری مدرن بود. اساتید این مدرسه در همه زمینههای هنری از قبیل نقاشی، صنایعدستی، تولیدات صنعتی و بالاخص معماری، توجه خود را به آینده معطوف داشتند و راه رسیدن به آن را بهکارگیری و الهام گرفتن از ایدهها و فناوری مدرن میدانستند.
گروپبوس بنیانگذار و متفکر اصلی این مدرسه، در اثر فشارهای سیاسی نازیها به امریکا مهاجرت کرد و در دانشگاه هاروارد مشغول به تدریس شد.
او در آن جا به همراه تعدادی از معماران جوان، تعاونی معماران را تشکیل داد. مرکز فارغالتحصیلان هاروارد در محل همان دانشگاه، ساختمان پان آمریکن در نیویورک و سفارت آمریکا در شهر آتن در یونان، جزو مهمترین کارهای گروپیوس در طی سالها اقامت او در امریکا بود.
گروپیوس تا اواخر عمر خود نیز به نقش و اهمیت صنعت در زندگی مدرن و معماری مرتبط با آن معتقد بود. او در سخنرانی خود در شیکاگو در سال ۱۹6۵ برای انجمن معماران چنین بیان میدارد: امروز معمار دیگر ارباب صنایع ساختمانی نیست.
بهترین صنعتگران رهایش کردهاند و او تنها بر روی تلی از آجرهای شکلنیافته جامانده و از ضربه عظیم صنعتیشدن بیخبر است. معمار اگر رفتار و اهدافش را برای مقابله با وضعیت تازه اصلاح نکند، ناچار به واگذاری نقش خود به مهندسان و مردان علم و سازندگان است.
دیگر رئیس مهم این مدرسه و معمار نامدار قرن گذشته، میس وندهرو بود. کارهای اولیه او تحت تأثیر کارل فردریک شینکل، معمار نئوکلاسیک آلمانی بود. ولی میس به تدریج و خصوصاً بعد از جنگ جهانی اول به سمت معماری مدرن گرایش پیدا کرد و تا آخر عمر به اصول نظری و کالبدی معماری مدرن وفادار ماند. بدون شک میس وندهرو را میتوان استاد ممتاز بهکارگیری مصالح مدرن مانند شیشه و فولاد دانست. احجام مکعبشکل و ساده او عمدتاً با شیشه و فولاد پوشش میشدند. ساختمانهای او بدون استفاده از هر گونه تزئیناتی، به زیباترین شکل ممکن مصالح مدرن و معماری مدرن متعالی را به نمایش میگذاشتند.
میس نیز همچون سلف خود گروپیوس، مجبور به ترک آلمان و مهاجرت به آمریکا شد. او در امریکا رئیس دانشکده معماری مؤسسه فناوری ایلینویز (IIT) در شیکاگو شد و یک سایت جدید برای این مؤسسه در سال ۱۹۳۹ طراحی نمود. میس مکعبهای زیبای خود را در سراسر سایت برای عملکردهای مختلف با شیشه و فولاد طراحی کرد.او در سال ۱۹۲۱ طرح یک برج شیشهای را برای شرکت در یک مسابقه در برلین ارائه کرد و در سال ۱۹۲۲ ماکت یک آسمانخراش را ساخت که دیوارهای خارجی آن با شیشه پوشش شده بودند.
کاری که شاید در آن زمان امکان اجرای آن مشکل بود، ولی اکنون شاهدیم که اکثر ساختمانهای بلندمرتبه در سراسر جهان عمدتاً و گاهی منحصراً با شیشه پوشش میشوند. غرفه (پاویون) آلمان در نمایشگاه بارسلون در سال ۱۹۲۹، تبحر او را در زمینه نوآوری در معماری نشان داد.
طراحی استادانه فضاها، پلان آزاد، استفاده از مصالح در نهایت زیبایی و کیفیت اجرا و جزئیات بسیار دقیق و ماهرانه در این پاویون به نمایش گذاشته شده است.
شعار معروف میس وندهرو “کمتر بیشتر است” بود. بدین معنا که ساختمان باید فاقد هر گونه تزئینات و اجزای اضافه باشد. این شعار مشخصه طرحهای میس وندهرو و به نوعی سبک بینالمللی و بالاخص سبک مینیمالیسم بود.
میس وندهرو نظر خود را در برلین در مورد صنعت در سال ۱۹۲4 چنین بیان میکند: “اگر ما موفق شویم که صنعت را جلو ببریم، تمام مسائل اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژیک و هنری حل خواهد شد.” این گفته میس از طرف معماران پستمدرن در دهه ۶۰ و ۷۰ شدیداً مورد انتقاد قرار گرفت. اگر چه ساختمانهای میس وندهرو از دهه ۳۰ میلادی تاکنون در غرب و سرتاسر جهان به صورت الگویی برای ساختمانهای بلندمرتبه اداری، دولتی و تجاری در آمده است.
به جز مدیران نامدار این مدرسه، استادان و هنرمندان معروف دیگری با شهرت جهانی در مدرسه باهاس تدریس میکردند. از آن جمله میتوان از واسیلی کاندینسکی، نقاش پیشگام روستبار، پل کلی، نقاش و نظریهپرداز سوییسی، یوهانس ایتن ، هنرمند اکسپرسیونیست سوییسی و تئو ون دویسبورگ بنیانگذار گروه د شتایل در هلند، نام برد. ایتن بین سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۳ در باهاس تدریس کرد.
پس از خروج ایتن، لازلو موهولی ناگی نقاش و عکاس مجاریتبار، جانشین او شد. او تا سال ۱۹۲۸ در باهاس تدریس کرد. موهولی ناگی نظرات کانستراکتیویسم را به جای عقاید اکسپرسیونیست ایتن وارد دروس باهاس کرد. او پس از ترک باهاس، در نهایت به آمریکا مهاجرت کرد و در شهر شیکاگو مدرسه باهاس جدید را تأسیس نمود.
2-2- لوکوربوزیه
کتاب اول او به نام به سوی یک معماری نوین در سال ۱۹۲۳ در پاریس منتشر شد. در این کتاب، نگارنده توجه معماران را به فناوری مدرن جلب میکند و کار معماران را با حرفه مهندسان مکانیک مقایسه کرده است.
او بیان میدارد که وسایط حملونقل جدید مانند هواپیما، اتومبیل، قطار و کشتی در اثر تحولات سریع تکنولوژی به کلی دگرگون شده است.
ولی ساختمانسازی هنوز در چارچوب قواعد نظری گذشته باقی مانده و بسیاری از معماران همچنان به دنبال تقلید از سبکهای گذشته هستند. در این کتاب لوکوربوزیه استفاده از تیرآهن، بتن و پیشساختگی را مسیر آینده در طراحی و اجرای ساختمانها تلقی میکند.
او در فصل آخر کتاب خود میگوید که برای پرهیز از انقلابات اجتماعی، باید با استفاده از تکنولوژی جدید به صورت گسترده برای اقشار مختلف جامعه خانهسازی کرد.لوکوربوزیه که اسم اصلی وی شارل – ادوارد ژانره (Charles-Edouard Jeanneret) است، در دفتر دو تن از معروفترین معماران آن دوره در اروپا یعنی اگوست پره و پیتر بهرنس به مدت چند سال کار کرد. او سپس به بالکان، آسیای صغیر، یونان و روم سفر نمود و نقاشیهای بسیاری از بناهای عصر باستان ترسیم کرد.
لوکوربوزیه در طی فعالیت حرفهای خود، استفاده از یکی از شاخصترین مصالح ساختمانی مدرن یعنی بتن را به نهایت زیبایی رساند و کارهای وی مورد تقلید جهانی قرار گرفت. لوکوربوزیه در دهه ۲۰ میلادی دو کتاب بسیار مهم به رشته تحریر درآورد که اولی را میتوان منشور بینش مدرن در معماری و دومی را بینش مدرن در شهرسازی محسوب کرد.
لوکوربوزیه از ایدههای شهرسازی و معماری تونی گارنیر برای شهر صنعتی بسیار تمجید میکند و آنها را الگوی مناسبی برای شهرهای آینده عنوان مینماید. لوکوربوزیه برجهای مرتفع 60 طبقه چند عملکردی با فضاهای وسیع بین ۲۳۰ تا ۲۷۰ متر بین آنها را پیشنهاد میکند.
لوکوربوزیه شهرهای آینده را شهرهایی تجسم نموده که با آسمانخراشهای عظیم و مرتفع در مرکز شهر شکل گرفته است. در هر یک از این آسمانخراشهای چند عملکردی، حدود 40،000 نفر زندگی و کار خواهند کرد. در این برجها، آپارتمانهای مسکونی، اداری، فروشگاهها، مدرسهها، مراکز تجمع و کلیه احتياجات یک محله بسیار بزرگ فراهم است.
ساکنان این مجتمعها از دود و سر و صدای ترافیک اتومبیلها به دور هستند و به جای آن از آفتاب، هوای تازه و دید و منظره زیبا استفاده میکنند.کتاب دوم لوکوربوزیه به نام شهر آینده در سال ۱۹۲4 در پاریس منتشر شد. او در این کتاب نیز سعی نمود که توجه معماران و شهرسازان را از گذشته به سمت آینده معطوف کند.
لوکوربوزیه نظم، هندسه و خیابانهای عريض و مستقیم، سرعت در جابهجایی، بلوکهای بزرگ شهری و بهکارگیری فناوری مدرن را برای شهرهای آینده پیشنهاد میکند. او شهرهای امریکا، بالاخص نیویورک و شیکاگو، با آسمانخراشهای مرتفع و خیابانهای چندطبقه را بسیار تحسین و آنها را به عنوان الگوی آینده شهرهای اروپا و سایر نقاط جهان معرفی کرد.
وی رشد سریع جمعیت در شهرهای بزرگ اروپا مانند پاریس، لندن و برلین را در کنار نیویورک از سال ۱۸۰۰ تا ۱۹۱۰ مطرح میکند. بر اساس آمار، جمعیت در این شهرها بین 5 تا ۲۰ برابر افزایش یافته است. او تنها راهحل شهرهای آینده را بلندمرتبهسازی و پیشساختگی میداند.
بر اساس این نظرات لوکوربوزیه، دو شهر مهم در دهه ۵۰ میلادی طراحی و اجرا شد. یکی شهر چندیگار در هند بود که لوکوربوزیه آن را طراحی کرد و دیگری شهر برازيليا بود که لوچیو کوستا و اسکار نیمایر به عنوان پایتخت جدید کشور برزیل طراحی کردند.
این شهر به عنوان سایت میراث جهانی در سال ۱۹۸۷ از طرف سازمان یونسکو نامگذاری شد. ساختمان طراحی شده توسط نورمن فاستر، معمار سبک هایتک، به نام برج هزاره توکیو (۱۹۸۹) در ساحل شهر توکیو را میتوان نمونه کاملی از برجهای چندمنظوره لوکوربوزیه تلقی کرد.
در حوزه معماری، لوکوربوزیه عنوان کرد که خانه ماشینی برای زندگی است، همانگونه که اتومبیل ماشینی برای حرکت بر روی زمین و هواپیما ماشینی برای حرکت در هوا است.
او بیان کرد که با توجه به تکنولوژی و مصالح مدرن، ساختمانهای مدرن باید متفاوت از ساختمانهای گذشته باشند. به جهت تبیین این تفاوت، لوکوربوزیه در سال ۱۹۲6، پنج نکته در یک معماری جدید را معرفی کرد که عبارتند از:
- ستونها ساختمانها را از روی زمین بلند میکنند؛
- بام مسطح و باغ روی بام؛
- پلان آزاد؛
- پنجرههای طویل و سرتاسری؛
-
شکل 11- خانه ماشینی است برای زندگی، ایده لوکوربوزیه برای طراحی ویلا ساوا بوده است. لوکوربوزیه عقاید مطرح شده خود در مورد معماری مدرن متعالی را در طرح ویلا ساوا در پوآسی در شمال پاریس (۱۹۲۸- ۱۹۳۰) به نمایش گذاشت. او تکنولوژی به عنوان منبع الهام معماری مدرن متعالی و پنج ویژگی ساختمان مدرن را به صورتی هنرمندانه و شاعرانه در این ماشین زیستی پیاده کرد.
- این ساختمان همچون ماشینی بیآلایش، در وسط و مسلط به محیط اطراف قرار گرفته و عملکرد آن، فراهم کردن سرپناه و شرایط آسایش برای انسان است.نمای آزاد، کفها به صورت کنسول.
2-3- سیام
کنگرههای بینالمللی معماری مدرن که مخفف آن سیام (CIAM)، است در سال ۱۹۲۸ شکل گرفت و تا سال ۱۹5۹ ادامه یافت. در طی ۳۲ سال، ۱۱ کنگره به ترتیب تاریخی در کشورهای سوییس (۱۹۲۸)، آلمان (۱۹۲۹)، بلژیک (۱۹۳۰)، يونان (۱۹۳۳)، فرانسه (۱۹۳۷)، انگلستان (۱۹4۷)، ایتالیا (۱۹4۹)، انگلستان (۱۹۵۱)، فرانسه (۱۹۵۳)، یوگسلاوی (۱۹۵6) و هلند (۱۹۵۹)، تشکیل شد.
هدف، بحث و تبیین اصول جنبش مدرن در حوزه معماری، شهرسازی، محوطهسازی، طراحی صنعتی و سایر موارد مرتبط با معماری بود. ۲۸ معمار صاحبنام اروپایی از جمله لوکوربوزیه، زیگفرید گیدئون، هندریک برلاخه، گابریل گورکیان و هوگو هرینگ جزو بانیان این کنگره بودند. بعدها هانس مهیر، گریت ریتولد، ال ليسيتزکی، والتر گروپیوس و آلوار آلتو به این گروه پیوستند.
این کنگرهها تأثیر بسزایی بر تدوین مباحث و گسترش جهانی ایدههای مدرن در معماری و شهرسازی داشت. در معماری، استفاده از مصالح و فناوری مدرن و طرحهای سبک بینالملل مورد تأیید بود. در شهرسازی موضوع شهر عملکردی مطرح شده بود. طرح جامع شهری و جدا کردن محل سکونت، کار و تفریح تأکید شده بود. ایدههای تونی گارنیر و لوکوربوزیه برای طراحی شهری مورد قبول بود.
یکی از کنگرههای مهم سیام در حوزه شهرسازی، کنگره چهارم به نام شهر عملکردی بود که بر روی عرشه یک کشتی در سال ۱۹۳۳ تشکیل شد. این کشتی از شهر بندری مارسی در جنوب فرانسه به مقصد آتن حرکت و سپس به مارسی برگشت.
بر اساس بررسی و تحلیل شرایط اجتماعی و کالبدی ۳۳ شهر، در این کنگره پیشنهاد شد که مسائل اجتماعی که شهرها درگیر آن هستند با جدایی کامل عملکردها در شهر و قراردادن کمربند سبز بین آنها قابل حل خواهد بود. همچنین پخش کردن جمعیت در بلوکهای مرتفع با فواصل زیاد بین آنها پیشنهاد شد. لوکوربوزیه در سال ۱۹4۲، مباحث مطرح شده در این کنگره را تحت عنوان منشور آتن منتشر نمود.
فرانسه محل برگزاری کنگره نهم به نام سکونتگاه در سال ۱۹5۳ بود. در این کنگره، گروهی معمار جوان به نام تیم 10، بنای مخالفت با نظرات سیام خصوصاً در زمینه عملکردگرایی و جدایی محل سکونت، کار، تفریح و حملونقل در شهر را که در منشور آتن عنوان شده بود آغاز کردند. آنها نظرات ابراز شده در سیام را باعث جدایی شهروندان از محیط زندگی روزمره خود میدانستند.
تیم ۱۰ خواهان نوعی معماری و شهرسازی بودند که انسان در آن نقش محوری داشته باشد. تیم ۱۰ خواهان مشارکت اجتماعی و بسترسازی لازم برای ابراز شخصیت و هویت شهروندان بودند. باید آنها را اولین منتقدان معماری مدرن متعالی که از بطن همین معماری رشد کرده بودند قلمداد نمود.
تیم ۱۰ موظف به برنامهریزی برای کنگره دهم در یوگسلاوی بود و به همین دلیل به این نام معروف شدند. ولی کنگره دهم به صحنه مجادله بین تیم ۱۰ و پیشکسوتان سیام تبدیل شد.
این مجادلات و مخالفتها نهایتاً در کنگره یازدهم در هلند در سال ۱۹۵۹، باعث انحلال سيام شد. خود تیم ۱۰ بعدها به دو جنبش متفاوت تقسیم شد. اعضاء انگلیسی تحت نام بروتالیسم جديد با محوریت یک زن و شوهر انگلیسی به نامهای آلیسون و پیتر اسمیتسون و اعضا هلندی تحت نام ساختارگرایی با محوریت آلدو ون آیک و جیکوب بی. باكما شکل گرفتند.
در واقع تیم ۱۰ همواره از به فرمول درآوردن یک نگرش خاص در قالب یک بیانیه و یا یک منشور اجتناب میکرد و تداوم یک واقعیت زنده را پذیرفته بود و بدین ترتیب میخواست نشان دهد که بحث فرهنگی تحت شکل سنتی آن دیگر مناسب جهان کنونی نیست.
در طی حداقل یک دهه، اعضای تیم ۱۰ در خط مقدم جستوجوی معماری جدید باقی مانده و مجموعه آثارشان متفاوت ولی قابل مقایسه با یکدیگر به طور کاملی معرف مرحله تازه جنبش مدرن میباشند. در دو دوره مهم بین سالهای ۱۹۳۰ الی ۱۹۳4 و ۱۹۵۰ الی ۱۹۵۵، سیام سازمان بسیار مهمی جهت نشر عقاید معماری و شهرسازی مدرن به جهان بود. همچنین در طی سالهای جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹- ۱۹4۵)، سیام نقش مهمی جهت حفظ ارتباط بین معماران مترقی داشت.